نقش امدادهای غیبی در شکست توطئهها و تحریمها

تحریمها از جمله تحریمهای نظامی و اقتصادی دشمنان، مبتنی بر اسباب عادی و سنتهای حاکم بر طبیعت انجام میگیرد. از آنجایی که دشمنان، باوری به سنتهای دیگر الهی ندارند و نگاهشان محدود به سنتهای طبیعی است، به طور طبیعی، در همین چارچوب راهبردها، سیاستها و برنامههای خویش را ساماندهی میکنند و انتظار موفقیت دارند؛ البته اگر مومنان و مسلمانان در همین چارچوب مادیگرایانه عمل و رفتار کنند، نتایج مطلوب دشمنان به دست میآید؛ اما از نظر آموزههای قرآن، افزون بر سنتها و قوانین حاکم بر طبیعت، سنتهای دیگری نیز وجود دارد که بر این سنتها حاکمیت دارد. این سنتهای الهی است که معادلات را به هم میریزد و اسباب عادی و مادی نمیتواند تامینکننده اهداف دشمنان باشد. از این اسباب غیر عادی و غیر مادی که بر اساس سنتها و قوانین دیگر، غیر از سنتهای مادی، انجام میشود، به امدادهای غیبی یاد میشود. نویسنده در این مطلب نقش امدادهای غیبی و اسباب غیر مادی شکست نقشهها و تحریمهای دشمنان را بررسی کرده است.
نوری در تاریکی و راهی در بیراهی
شاید یکی از مهمترین داستانهای قرآنی، داستان حضرت موسی(ع) و فرعون باشد. از نظر آموزههای قرآن، این داستانها، به عنوان تحلیل چرایی و چگونگی رخدادها بیان شده است و هدف آن آموزش و پرورش مومنان و آشنایی آنان با قوانین و سنتهای حاکم بر هستی است که هیچگونه تبدیل و تغییری در آن راه نمییابد.(روم، آیه ۳۰؛ )
بسیاری از قصههای قرآنی ناظر به موسی(ع) و یهودیان است؛ زیرا آنچه در امت ایشان اتفاق افتاده، طابق النعل بالنعل در امت اسلام نیز اتفاق میافتد. از این رو، این قصهها، هم تبیینگر سنتهای الهی، و هم عبرت آموز برای امت اسلام و همچنین امیدآفرین برای آنان است؛ زیرا در نهایت این امت حضرت موسی(ع) بود که بر دشمنان چیره شدند و حاکمیت جهانی آن زمان خویش را تثبیت کردند.
داستان درگیری حضرت موسی(ع) به عنوان نماینده حق و عدالت در برابر فرعون به عنوان نماینده شیطانی ظلم و استکبار، داستان بسیار آموزندهای است که سنتهای الهی را به نمایش میگذارد. یکی از سنتهای الهی، سنت امداد الهی نسبت به مومنان است. این سنت چنانکه از آموزههای قرآن به دست میآید، ناظر به زمانی است که مومنان تمام تلاش و کوشش و مجاهدت خویش را مبذول میدارند و به نصرت خدا و دین میپردازند؛ در آن زمان است که به سبب قاعده و قانون الهی «نصرت متقابل» و «ولایت متقابل» است.
خدا میفرماید: اى کسانى که ایمان آوردهاید اگر خدا را یارى کنید یاریتان مى کند و گامهایتان را استوار مى دارد و کسانى که کفر ورزیدند نگونسارى بر آنان باد و خدا اعمالشان را برباد داد؛ این بدان سبب است که آنان آنچه را خدا نازل کرده است خوش نداشتند و خدا نیز کارهایشان را باطل کرد؛ مگر در زمین نگشتهاند تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنها بودند به کجا انجامیده است؛ خدا زیر و زبرشان کرد؛ و کافران را نظایر همین کیفرها در پیش است؛ چرا که خدا سرپرست کسانى است که ایمان آوردهاند ولى کافران را سرپرست و یارى نیست. (محمد، آیات ۷ تا ۱۱)
خدا در این آیات به دو سنت اصلیاشاره داشته و با اشاره به کارکرد تاریخی این دو سنت، مومنان را به بهرهگیری و نیز عبرتگیری از آنها تشویق میکند. به سخن دیگر، خدا از مردم میخواهد تا بر اساس سنتهای «نصرت متقابل» و «ولایت متقابل» الهی عمل و رفتار کنند تا در برابر کافران و دشمنان بتوانند پیروز و سر بلند شده و آنان را به شکست و تباهی بکشانند.
از نگاه قرآن، مومنان میبایست در تقابل با دشمنان از همه اسباب مادی و ظاهری بهره گیرند و به فراهم آوری نفرات و تجهیزات بپردازند(انفال، آیه ۶۰)؛ زیرا این اقدامات ظاهری و بهرهگیری از اسباب مادی، نوعی یاری کردن دین در حد استطاعت است که لازم است انجام شود؛ اما مومنان نمیبایست به همین ظاهر بسنده کنند؛ زیرا عزم و همت انسان در انجام کاری زمانی با موفقیت قرین خواهد بود که همه اسباب فراهم آید که شامل اسباب غیر مادی نیز میشود که بسیاری از آنها بیرون از قدرت انسان است. از همینرو هر عزمی، نیازمند توکل است تا موفقیت آمیز باشد.(آل عمران، آیه ۱۵۹)
خدا قرآن در ادامه همین آیه در آیه دیگر بیان میکند که نصرت الهی بر خلاف نصرتهای دیگران است؛ زیرا این نصرت همواره با پیروزی و موفقیت و شکست دشمنان همراه خواهد بود. خدا میفرماید: إِنْ یَنْصُرْکُمُ الله فَلَا غَالِبَ لَکُمْ وَإِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ اگر خدا شما را یارى کند هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد و اگر دست از یارى شما بردارد چه کسى بعد از او شما را یارى خواهد کرد و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند. (آل عمران، آیه ۱۶۰)
البته سنت الهی، غلبه نهایی مومنان و دین اسلام به عنوان پایان تاریخ است(انبیاء، آیه ۱۰۵؛ نور، آیه ۵۵؛ قصص، آیه ۴؛ انعام، آیه ۴۸)؛ اما حال اگر به هر دلیلی مومنان و مسلمانان کوتاهی کنند، این بدان معنا نیست که اسلام شکست میخورد و یا رهبری و امام زمان هر دورهای به اهداف خویش نرسد، بلکه خدا همواره حتی در صورت کوتاهی مومنان، به امام زمان آن دوره یاری و نصرت میرساند؛ از همین رو میفرماید: إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ الله؛ اگر پیامبر را یارى نکنید قطعا خدا او را یارى کرد.(توبه، آیه ۴۰)
خدا بارها در قرآن از امدادهای خویش نسبت به پیامبران و رهبران سخن به میان آورده است؛ در حالی که دشمنان آنان توطئه قتل و یا اخراج ایشان را کشیده بودند. دشمنان براساس سنتهای طبیعی و عادی و قوانین جاری بر آن شدند تا اهداف خویش را جامه عمل بپوشانند، اما غافل از اینکه سنتهای دیگری نیز بر هستی جاری و ساری است که این سنتها حتی به عنوان اصل حاکم عمل میکنند و اجازه فعل و انفعال به سنتهای مادی و طبیعی و عادی نمیدهند؛ چنانکه بر اساس همین سنتها، حضرت ابراهیم(ع) از آتش نمرودیان در امان ماند و در آتش بر او خنک و سلامت شد تا نه بسوزاند و نه از سرما بمیرد.(انبیاء، آیه ۶۹)
از نظر قرآن، سنت الهی امداد و نصرت مومنان بااشکال گوناگون مادی و غیر مادی بروز مییابد، از همین رو، در جایی که احتمال داده نمیشود که موفقیتی به دست آید، کامیابی و موفقیت رقم میخورد و در جایی که همه راهها بسته است، راهی باز میشود که بر اساس سنت نصرت متقابل و ولایت متقابل و مانند آنها است.
از جمله این موارد میتوان به داستان حضرت موسی(ع) و لشکر فرعونیاناشاره کرد. خدا در این باره میفرماید: به موسى وحى کردیم که بندگان مرا شبانه حرکت ده، زیرا شما مورد تعقیب قرار خواهید گرفت. پس فرعون ماموران جمعآورى خود را به شهرها فرستاد؛ و گفت: اینها عده اى ناچیزند. پس هنگام برآمدن آفتاب آنها را تعقیب کردند، چون دو گروه همدیگر را دیدند یاران موسى گفتند ما قطعا گرفتار خواهیم شد. گفت: چنین نیست؛ زیرا پروردگارم با من است و به تحقیق مرا راهنمایى میکند. پس به موسى وحى کردیم: با عصاى خود بر این دریا بزن تا از هم شکافت و هر پاره اى همچون کوهى سترگ بود و دیگران را بدانجا نزدیک گردانیدیم؛ و موسى و همه کسانى را که همراه او بودند نجات دادیم؛ آنگاه دیگران را غرق کردیم.(شعراء، آیات ۵۲ تا ۶۶)
از این آیات به دست میآید که وقتی همه راهها بسته شده و جلو مردم دریایی بود که عبور از آن ممکن نبود و لشکر فرعون نیز از پشت، آنان را محاصره کرده بود، در این حالت محاصره، راهی به امداد الهی و اسباب غیبی فراهم میآید و مردم از دست فرعونیان رهایی یافته و فرعونیان نه تنها شکست میخورند، بلکه نابود میشوند.
امدادهای غیبی، عامل پیروزی مومنان
براساس آموزههای قرآن، این گونه نیست که محاصره همهجانبه دشمنان موجب پیروزی آنان خواهد شد؛ زیرا اگر کسی از اهل ایمان باشد و برای نصرت دین اسلام قیام کرده باشد، خدا او را یاری میکند و از جایی که گمان نمیکند او را یاری میدهد. خدا بارها به این اصل توجه داده و مثلا میفرماید: به آن کس که به خدا و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده مى شود و هر کس از خدا پروا کند خدا براى او راه بیرونشدنى قرار مى دهد و از جایى که حسابش را نمى کند به او روزى مىرساند، و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است، خدا فرمانش را به انجامرساننده است، براستى خدا براى هر چیزى اندازه اى مقرر کرده است.(طلاق ، آیات ۲ و ۳)
بنابراین، اهل ایمان و تقوای الهی، همواره راههای برونرفتی برای آنان از مشکلات خواهد بود و کسی که راه رشد بخواهد خدا آن را به هر شکلی شده فراهم میآورد؛ چنانکه اصحاب کهف در شرایط سختی قرار گرفتند و از خدا راه رشد را خواستند و خدا نیز آنان را در موقعیتی قرار میدهد تا از شرور دشمنان در امان مانند.(کهف، آیات ۱۰تا ۲۵)
مسلمانان مدینه نیز هنگامی که ازسوی احزاب گوناگون همانند کشورهای امروز مورد محاصره اقتصادی ظالمانه قرار گرفتند، خدا با امداد غیبی، ایشان را رهایی بخشید و شکست را برای دشمنانشان رقم زد.(احزاب، آیات ۹ تا ۲۲؛ مجمعالبیان، ج ۷ – ۸ ، ص ۵۴۹)
جالب اینکه در شرایطی که مسلمانان از سوی دشمنان بیرونی در محاصره بودند، منافقان و نفوذیهای آنان در میان مسلمانان به اقسام گوناگون حرکتهای ایذایی داشته و با جاسوسی و شایعه پراکنی و مانند آنها در خدمت اهداف دشمنان خارجی عمل میکردند، با این همه دشمنان نتوانستند به اهداف خویش دست یابند؛ زیرا خدا به یاری ناصران دین خویش آمد. فعالیتهای منافقان و نفوذیها در تضعیف روحیه مومنان و مسلمانان به هدف نخورد و در نهایت شکست آنان حتمی شد.(همان)
از مهمترین عوامل ظاهری پیروزی مسلمانان در شکست محاصرههای اقتصادی و نظامی دشمن، میتوان به اطاعت پذیری آنان از خدا و پیامبر(ص) و عمل به فرمانهای رهبری، به رغم شوکت و قدرت دشمنان و اقدامات بسیارایذایی آنان(همان)؛ افزایش ایمان و تسلیم مؤمنان، هنگام رویارویى با احزاب کافر و محاصرهکننده مدینه(همان)؛ ایمان راسخ مؤمنان مدینه به وعدههاى خداوند و پیامبر (ص) در جریان محاصره نظامى خود به وسیله احزاب متّحد(همان) اشاره کرد.
خدا در امدادهای غیبی خویش تنها از فرشتگان (احزاب، آیه ۹) و یا عوامل غیبی استفاده نمیکند؛ بلکه از عوامل و اسباب طبیعی ظاهری همانند باد، زلزله ، سیل و مانند آنها نیزاستفاده میکند.(همان)؛ خدا در این آیه بیان میکند که یکی از عوامل شکست احزاب، بادی بود که فرستاده است. از آنجایی که واژه ریح به کار رفته نه عاصف میتوان این برداشت را داشت که نیازی نیست تا تندباد یا توفانی بفرستد، بلکه با یک باد لطیف نیز خدا میتواند دشمن را در زمین خشک، زمینگیر کرده و آنان را نابود سازد. همین خدایی که با توفان، حضرت سلیمان و لشکریان او را جا بجا میکرد(انبیاء، آیه ۸۱)، میتواند با یک باد ساده دشمن مومنان را نابود سازد.
خدا از مومنان میخواهد تا همواره به خدا امیدوار بوده و هیچ ترسی از دشمن نداشته باشند که عامل شکست آنان شود؛ هر چند که خوف به معنای آمادگی و هوشیاری، لازم و ضروری است؛ زیرا اگر آمادگی و هوشیاری وجود نداشته باشد دشمن ممکن است از غفلت استفاده کند. خدا میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعًا؛ اى کسانى که ایمان آورده اید در برابر دشمن آماده باشید، اسلحه احتیاط و مبارزه خود را برگیرید و گروه گروه به جهاد بیرون روید یا به طور جمعى روانه شوید. (نساء، آیه ۷۱)
البته مراد از «حذر» همان احتیاط و هوشیاری تمام است؛ هر چند که کسی که احتیاط میکند اسلحه خویش را همواره در دست دارد تا به دفاع و حمله بپردازد؛ ولی نباید حذر را محدود به اسلحه کرد. از همینرو خدا در جایی دیگر، حذر و اسلحه را با هم آورده و فرموده است: وَلْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ؛ و باید جانب احتیاط را فرو نگذارند و جنگافزارهاى خود را برگیرند.(نساء، آیه ۱۰۲)
بنابراین، از نظر قرآن، سنتهای الهی محدود به سنتهای طبیعی و مادی نمیشود، بلکه سنتهای دیگری وجود دارد که مومنان به آن ایمان داشته و از آن بهره میگیرند. از همین رو مومنان تنها به اسباب مادی بسنده نمیکنند، بلکه به اسباب غیر مادی چون توکل و دعا و مانند آن نیز توسل میجویند و این گونه از سنتهای الهی حاکم بر هستی از جمله سنتهای امدادهای غیبی بهره میبرند و در جایی که به نظر میرسد به بن بست رسیده اند، خود را در راهی بزرگ و رهایی بخش مییابند که میتواند آنان را به مقاصدشان برساند. بنابراین، هرگز بنبست برای ایشان معنا ندارد و هرگز در اضطراب و خوف و حزن گرفتار نیستند؛ چرا که آرامش و اطمینانی را خدا به ایشان ارزانی میکند که گامهایشان را استوار و ثابت قدم بر میدارند و از کسی یا چیزی باکی ندارند و موفقیت و پیروزی خویش را یقینی و قطعی میدانند.
خدا در این باره میفرماید: در حقیقت کسانى که گفتند پروردگار ما خداست سپس ایستادگى کردند، فرشتگان بر آنان فرود مى آیند و مى گویند: هان؛ بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید، در زندگى دنیا و در آخرت دوستانتان ماییم و هر چه دلهایتان بخواهد در بهشت براى شماست و هر چه خواستار باشید در آنجا خواهید داشت؛ روزى آماده اى از سوى آمرزنده مهربان است. (فصلت، آیات ۳۰ تا ۳۲)