قنـاعت و آثـار آن در زنـدگی

بسنده کردن به اندک خویش بهویژه در مصارف اقتصادی، در فرهنگ اصطلاحات اقتصادی اسلام به نام قناعت تعبیر شده است. رضایت به داشتهها به دور از هرگونه طمع و حرص، از مهمترین فضایل اخلاقی در حوزه مصرف اقتصادی است؛ زیرا روحیه قناعت موجب میشود تا انسان با عفت نفس، به آنچه دارد بسنده کرده و برای چرب و نرم بیشتر، دست نیاز به سوی دیگران دراز نکند و دچار خفت و خواری سؤال نشود؛ زیرا کسی که به اندک بسنده نکند، نه تنها به زیاد بسنده نخواهد کرد، بلکه همواره چشم به مال و ثروت دیگران داشته و برای کسب آن خود را به خواری و ذلت میاندازد؛ اما اگر به همان داشتههای ولو اندک خویش بسنده کند، عزت نفس خویش را صیانت کرده و هرگز خوار و ذلیل نشود و حرص و طمع در او بمیرد. در مطلب حاضر مفهوم قناعت و آثار آن تشریح شده و به این شبهه پاسخ داده شده که آیا قناعت با تلاش و کوشش بیشتر منافات دارد؟
* * *
قناعت در مصرف یا تولید؟!
قناعت از ریشه قنع در لغت، بسنده کردن به اندک از امور دنیایى است که مورد نیاز انسان باشد.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۶۸۵، قنع.)
قناعت در اصطلاح علم اخلاق، ملکهاى نفسانى است که موجب بسنده کردن به میزان نیاز و ضرورت از مال مىشود، بدون اینکه تلاش و رنج براى به دست آوردن بیش از میزان نیاز به کار گرفته شود.(جامعالسّعادات، نراقی، ج ۲، ص ۱۰۲)
به نظر میرسد که این معنای اخلاقی با فرهنگ آبادانی زمین که در قرآن مورد تاکید قرار گرفته در تضاد و تناقض باشد که خدا آن را بهعنوان تکلیف و مسئولیت انسان در زمین بهعنوان خلیفهًْالله واجب کرده است(هود، آیه ۶۱)؛ زیرا اگر انسان به همان اندک بسنده کند، کار و تلاش را کنار میگذارد و برای آبادانی و عمران از فکر و عمل هزینه نمیکند؛ در حالی که برای آبادانی زمین لازم است تا انسان از بیشترین ظرفیت فکری و عملی خویش بهره گیرد تا بتواند به این تکلیف عمل کند.
برای درک بهتر معنا و مفهوم قرآنی قناعت، بهتر است که تأمل بیشتری در آیات و روایات شود تا معلوم شود که آیا قناعتی که در قرآن و روایت بیان شده با تکلیف کار و تلاش برای آبادانی زمین در تضاد و تناقض است یا نه؟
خدا در قرآن یکی از شعائر الهی را قربانی در حج دانسته است. آنگاه بیان میکند که این قربانی به کسانی داده شود که این خصوصیت را داشته باشند: وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ؛ از گوشت قربانی طعام ساخته و به قانع و معتر بخورانید.(حج، آیه ۳۶)
در جایی دیگر نیز میفرماید: وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ؛ و از آن گوشت، طعام ساخته و به بائس فقیر بدهید.(حج، آیه ۲۸) در این آیه بائس فقیر با واو به کار نرفته است؛ پس مراد گروهی از فقیران هستند که در حالت بائس هستند. بائس کسی است که دچار بلیه و مصیبتی شده باشد و از امری خائف و هراسان است.
اما امام صادق(ع) درباره اطعموا القانع و… فرمود: قانع کسى است که به آنچه به او مى دهى راضى مى شود و نسبت به آن ناراحتى، ترشرویى و دهنکجى نمىکند. (الکافى، ج ۴، ص ۴۹۹، ح ۲؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۹۸، ح ۱۳۴) در حالی که المعترّ از مادّه عَرّ (بر وزن شَرّ و بر وزن حُرّ) در اصل، به معنای بیماری جَرَب است که عارض بر پوست بدن انسان میشود؛ و کسی است که به سراغ تو میآید و سؤال و تقاضا میکند وای بسا به آنچه میدهی راضی نشود و اعتراض کند. پس به سؤالکنندهای که به سراغ انسان میآید و تقاضای کمک میکند وای بسا زبان به اعتراض میگشاید معترّ گفته شده است.
علامه طباطبایی در المیزان نوشته است: قانع فقیری است که به آنچه دادهای قناعت کند، خواه سؤال کند یا نه، اما معتّر آن است که پیش تو آمده و تو را قصد کرده است، کافی از امام صادق(ع) در ضمن حدیثی نقل کرده که فرمود: … اَلْقانِعُ الَّذی یَرْضی بِما اَعْطَیْتَهُ وَ لا یَسْخُطُ وَ لا یَکلَحُ وَ لا یَلَوی شَدْقَهُ غَضَباً، وَ الْمُعَتَّرُ الْمارُ بِّکَ لِتَطْعَمَهُ؛ قانع محتاجی است که به آنچه به او میدهی راضی شود و غضبناک نگردد و چهره درهم نکشد و دهانش را از روی خشم، کج نکند و معترّ کسی است که از کنار تو عبور میکند تا نظری بر او افکنی و به او غذایی دهی.. (الکافی، ج۴، ص۴۹۹؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۴۹۳؛ وسائلالشیعه، ج۱۴، ص۱۶۷)
به هر حال، قانع بر اساس آنچه اهلالبیت(ع) در بیان آن فرمودهاند، نیازمندی است که به هرچه به دستش داده شود، بسنده میکند. این حالت ناظر به حوزه مصرف است، نه تولید؛ لذا، در تضاد با حوزه تولید و کار و کوشش نیست. بنابراین، شخص میتواند قانع در مصرف باشد و به همانچه در دست دارد برای مصرف بسنده کند، و دست به سوی دیگری برای بهبود وضعیت خویش دراز نکند، ولی برای بهبود کار و زندگیاش تلاش کند.
پس اگر اصطلاح قناعت به حوزه مصرف توجه دارد، باید گفت که آیاتی دیگر همین معنا را میرساند، از جمله آیه: گفت: هفت سال پىدرپى مىکارید؛ پس از آنچه درو کردید- جز اندکى را که مى خورید- باقی را در خوشهاش واگذارید.(یوسف، آیه ۴۷) به این معنا است که انسان باید کار و تلاش در تولید داشته باشد، ولی در هنگام مصرف میانهروی و قناعت را در پیش گیرد تا از مشکلات عبور کند.
از این آیه و همانند آنها میتوان دریافت که از نظر قرآن، بهترین سبک زندگی اقتصادی این است که انسان میبایست در تولید بسیار فعال و پرکار و پرتلاش وارد شود تا بیشترین تولیدات از جمله در حوزه کشاورزی و امنیت غذایی داشته باشد؛ اما در مصرف مواد غذایی میبایست تعادل را در نظر گیرد و هرگز اسراف و تبذیر نکند، بلکه در حوزه مصرف، به اندک آن بسنده نماید تا بخشی را برای آینده ذخیره کند؛ چرا که فردا هم روز خدا است. کسی که در مصرف قناعت نداشته باشد، با مصرف زیاد در یک روز یا ماه، ممکن است برای روزها و ماههای دیگر سال چیزی نداشته باشد و چنین روحیه و رویهای نادرست است؛ زیرا بدون پیشبینی آینده و در نظر گرفتن آن، مصرف همه محصولات و تولیدات میتواند مشکلاتی را در آینده موجب شود.
نکته مهم اینکه قناعت هیچگاه به معنی تنبلی و مسئولیتگریزی نیست بلکه به تعبیری، در مصرف و زندگی پای خود را به اندازه گلیم خویش دراز کردن و چشم نداشتن به مال و ثروت دیگران است، اما در عین داشتن چنین روحیهای، انسان باید همواره برای زندگی و رفاه بهتر – در چارچوب عقل و شرع – تلاش کند.
زندگی خوش، با قناعت
بر اساس آیات و روایات، کسی که بخواهد سبک زندگی خویش را بر اساس اصول و مقررات اسلامی ساماندهی کند و حیات طیب داشته باشد، میبایست در زندگی قناعت کند(نحل، آیه ۹۷)؛ زیرا از پیامبر(صلىالله علیه وآله) درباره آیه: فلنحییّنه حیوهًْ طیّبهًْ پرسش شد، حضرت فرمود: آن قناعت و رضایت به تقسیم روزى از جانب خداوند است.(مجمع البیان، ج ۵-۶، ص ۵۹۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۶۳۳)
همچنین امیرمومنان(ع) در تفسیر حیات طیب آن را قناعت دانسته است؛ آن حضرت در پاسخ به پرسش از آیه فلنحیینّه حیاهًْ طیّبهًْ، فرمود: هِی، القَناعَهًُْ؛ مقصود، قناعت است. (نهج البلاغهًْ، الحکمهًْ ۲۲۹)
امیرمومنان علی(ع) نیز در اینباره میفرماید: اَطیَبُ العَیشِ القَناعَهًُْ؛ خوشترین زندگى، زندگى با قناعت است.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص۳۹۱، ح ۸۹۸۲) پس اوج حیات طیب همان زندگی آکنده با قناعت در مصرف است که انسان را از اسراف و تبذیر و نیز درخواست از دیگران در امان نگه میدارد و عفت و عزت انسان را حفظ میکند و از ذلت و خواری دور میسازد.
این قناعت نسبت به قسمت روزی برای آن است که انسان حسادت نسبت به روزی دیگری نداشته باشد یا حرص و طمع از خود نشان ندهد یا جزع و فزع نکند؛ زیرا کسی که به قسمت خویش قانع و راضی نباشد، خود را به آب و آتش میزند و گرفتاریهای زیادی را برای خود و دیگران ایجاد میکند.
بر این اساس میتوان گفت که روحیه قناعت و رویّه صرفهجویى، راهى درست براى گرفتار نشدن به گرسنگى و کمبودها، هنگام پیشآمدهاى ناگوار است.(یوسف، آیات ۴۷ و۴۸) این امر بهویژه در دورههای سختی چون خشکسالی، قحطی و تحریم لازم و ضروری است؛ زیرا بدون روحیه و رویه قناعت نمیتوان از مشکلاتی از این دست عبور کرد.(همان)
آثار قناعت در مصرف
چنانکه گفته شد، قانع اقتصادی کسی است که در تولید و کار کم نمیگذارد، بلکه به حکم وظیفه و تکلیف الهی، تلاش بسیار میکند تا به آبادانی و عمران زمین بپردازد و بیشترین تولیدات را داشته باشد؛ اما وقتی خدا از پس همه تلاشش چیزی بهعنوان قسمت، روزی به او داد، به همان قانع بوده و جزع و فزع نداشته و حرص و طمع نمیورزد؛ و اگر از نظر مالی در تنگنا قرار گرفته به هر چیزی که از طرف خدا توسط دست مردم به او میرسد، بسنده میکند و عفت میورزد و خواسته بیشتری را مطرح نمیکند.
همچنین قانع در مصرف چیزهایی که در اختیار دارد، به اندک آن بسنده میکند و راه اسراف و تبذیر در پیش نمیگیرد؛ بلکه در مصرف روزانه نیز بهگونهای رفتار میکند تا پساندازی برای روزها و شرایط سخت آینده احتمالی یا قطعی داشته باشد. به سخن دیگر، حتی اگر شرایط سخت آینده بهعنوان قطع و یقین نباشد، بلکه احتمالی باشد، روحیه و رویه قانع در مصرف، مصرف به کمترین و اندک آن است؛ و اگر شرایط سخت یقینی و قطعی باشد، بر اساس پیشبینیها، نیز تلاش میکند تا قناعت طبع داشته باشد و بیش از ضرورت و نیاز مصرف نکند.(یوسف، آیه ۴۷)
بیگمان کسی که روحیه و رویه قناعت در مصرف را داشته باشد، به آسانی میتواند از انواع مشکلات عبور کند و شرایط سخت آینده را کمی برای خویش آسان کند و اینگونه از احتمال گرسنگی در امان ماند و تحریم و خشکسالی و قحطی و مانند آنها نتواند او را از پا درآورد، بلکه با استواری میتواند از همه آنها به آسانی عبور کند.(یوسف، آیات ۴۷ و ۴۸)
امیرمومنان علی(ع) در اینباره میفرماید: مَنِ اقتَصَرَ عَلى بُلغَهًِْ الکَفافِ فَقَدِ انتَظَمَ الراحَهًَْ وَ تَبَوَّأَ خَفضَ الدَّعَهًِْ؛ هر کس به مقدار کفایت، قناعت کند، آسایش مى یابد و براى خویش زمینه گشایش فراهم مىکند.(کافی، ج ۸، ص ۱۹- نهجالبلاغه، صبحی صالح، ص ۵۴۰، حکمت ۳۷۱) پس دستیابی به آرامش و راحتی در زندگی در گرو قناعت است و کسی که قانع باشد، آینده اقتصادی خویش را تضمین کرده است.
انسان مومن میبایست در دنیا قناعت در مصرف را سرلوحه زندگی خویش کند؛ زیرا اینگونه است که انسان بهترین زندگی را در دنیا تجربه خواهد کرد؛ زیرا امیرمومنان علی(ع) میفرماید: مَا أحسَنَ بالإنسانِ أن یَقنَعَ بالقَلیلِ و یَجودَ بالجَزیلِ! چه زیباست براى انسان که به اندک بسازد و فراوان ببخشد! (غررالحکم، شمار حدیث ۹۶۶۰)
اما فقدان قناعت به معنای فقدان عزت وگرفتاری در ذلت و خواری است که انسان را بدبخت میکند؛ از همین رو امام علی(ع) میفرماید: مِن عِزِّ النفسِ، لُزومُ القَناعَهًِْ؛ پایبندى به قناعت، از عزّت نفْس است.(غررالحکم، شمار حدیث ۹۴۵۲)
برخی گمان میکنند که ثروت همان بینیازی است، در حالی که قناعت همان بینیازی و غنای واقعی است؛ چرا که در روایت است: خداوند متعال به داوود(ع) وحى کرد: وَضَعتُ الغِنى فی القَناعَهًِْ و هُم یَطلُبُونَهُ فی کَثرَهًِْ المالِ؛ فلا یَجِدُونَهُ؛ من توانگرى را در قناعت نهادهام، اما مردم آن را در فراوانى مال مىجویند؛ از این رو نمىیابندش.(بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۴۵۳، حدیث۲۱) بر همین اساس است که امیرمومنان(ع) قناعت را مال بیپایان(کنزالعمّال، شماره حدیث ۷۰۸۰) و بینیازی و غنای واقعی دانسته است. (غررالحکم، شماره حدیث ۲۲)
در حدیث دیگری قناعت را پادشاهی میداند و میفرماید: کفی بالقناعهًْ ملکاً و بحسن الخلق نعیماً؛ قناعت، پادشاهی است و خوشاخلاقی، نعمت! (نهجالبلاغه، حکمت ۲۲۹)