راهکارهای فقرزدایی از جامعه در نگاه قرآن

فقر و فقیری، بینوایی و نداری است که توانایی ایستادن و ایستادگی را از مردم و جامعه میگیرد و آسایش و آرامش را از آنان سلب میکند؛ زیرا اقتصاد، ستون اصلی و چادر جامعه و به تعبیر قرآن «قوام جامعه» است. از همین رو به تعبیر روایات فقر ریشه بسیاری از نابهنجاریها و انحرافات در جامعه است؛ و بسترهای رشد و پیشرفت، کرامت و عزت را از جامعه سلب میکند. بر همین اساس باید، علل و عوامل فقر را شناسایی و با آنها مبارزه کرد و فقر را از جامعه زدود. نویسنده در این مطلب با استفاده از آموزههای قرآن عوامل و علل فقر را معرفی و راهکارهای مبارزه و برونرفت از این مشکل و معضل را بیان کرده است.
نداری دارای مراتبی است؛ یکی از مراتب آن مسکنت است؛ شخص مسکین به کسی گفته میشود که هیچ منبع درآمدی ندارد به طوری که از حرکت به سکون رسیده است. مسکین به یک معنا بازنشسته است؛ چون هیچ چیزی را در اختیار ندارد که او را به حرکت آورد. مرتبه دیگر از نداری، فقر است؛ فقیر کسی است که ستون فقراتی ندارد تا بدان تکیه کرده و خود بر سر پا بایستد؛ بلکه همانند درخت انگور است که نیازمند داربست است تا بدان تکیه کند.
در حقیقت فقیر شخصی نیازمند است که اگر کمک دیگری نباشد نمیتواند سر پا بایستد. فقیر خود درآمدی دارد ولی این درآمد او را به اندازهای نیست که کفاف هزینههای او را بدهد؛ بلکه نیازمند یک کمک مالی است تا دخل و خرج وی برابر شود. از همین میان مسکین و فقیر در اصطلاح فقهی و قرآنی فرق است. در اصطلاح فقهی و قرآنی، فقیر به کسى گفته مى شود که هزینه یک سال را بالفعل و بالقوه نداشته باشد. ( زبده البیان، محقق اردبیلی، ص ۲۶۲.)
آثار زیانبار فقر و نداری
از نظر قرآن، اقتصاد، مایه قوام جامعه است و جامعه به کمک اقتصاد است که سرپا میایستد.(نساء، آیه ۵) اگر اقتصاد جامعه ضعیف و سست بنیان باشد، آن جامعه رنگ آسایش و آرامش را نخواهد دید؛ زیرا فقر آثار زیانباری بر جامعه به جا میگذارد که برخی از آنها عبارتند از:
۱- کفر و بد گمانی به خدا: فقر، زمینه ساز بدگمانى به خداوند و لب گشودن به اعتراض و گلایه از او میشود. این گونه است که فقیر به کفر دچار میشود. خداوند میفرماید: وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ؛ اما زمانی که وى را مى آزماید و روزىاش را بر او تنگ مى گرداند مى گوید پروردگارم مرا خوار کرده است. (فجر، آیه ۱۶) پس، از نظر قرآن، کسی که دچار تنگدستی و فقر شود، احساس نومیدی کرده و گمان بد به خدا میبرد و بر این باور و اعتقاد میشود که خداوند او را خوار گردانیده و سست عنصر کرده است؛ زیرا امامرضا(ع) درباره سخن خداوند «فقدر علیه رزقه» فرموده است: یعنى روزى اش را بر او تنگ سازد. (عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۹۳، ح ۱) پس تنگی روزی از نظر فقیر نوعی اهانت از سوی خداوند است. چنین نگرشی درباره خداوند او را به کفرگویی میکشاند و در نهایت کفر به خدا و قیامت خروجی و برآیند چنین فقر و نگرش نسبت به آن است. پیامبر گرامی(ص) بر اساس همین نگرش فقیر نسبت به خدا و عطایا و بخشش هایش میفرماید: کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً؛ فقر، انسان را در آستانه کفر قرار مىدهد. ( الکافی، ثقهًْ الاسلام کلینى، ج ۲، ص ۳۰۷؛ خصال، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۲؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۷۰، ص ۲۴۶.) رهبر معظم انقلاب نیز میفرماید: از جمله چیزهایى که مردم را به بهشت نزدیک میکند، بهبود معیشت مردم است؛ کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا. جامعهاى که در آن فقر باشد، بیکارى باشد، مشکلات معیشتىِ غیر قابل حل وجود داشته باشد، اختلاف طبقاتى باشد، تبعیض باشد، شکاف طبقاتى باشد، حالت آرامش ایمانى پیدا نمیکند. فقر، انسانها را به فساد میکشاند، به کفر میکشاند؛ فقر را باید ریشهکن کرد. کار اقتصادى، فعّالیّت اقتصادى باید بهطور جدّى در برنامههاى مسئولین قرار بگیرد، که خب امروز بحمداللَّه مسئولین دنبال این چیزها هستند. فکرها را باید منتظم کرد، راه را باید درست تشخیص داد، درست باید حرکت کرد. (بیانات در دیدار مردم استان ایلام در سالروز ولادت امیرالمؤمنین علیهالسلام ۱۳۹۳/۲/۲۳)
از نظر قرآن کسی که از غنا و ثروت الهی بهره مند میشود؛ گمان میکند که مورد کرامت قرار گرفته است. هر چند از نظر قرآن، دارایی و نداری به معنای کرامت و اهانت نیست؛ و این نگرش، غلط و نادرست است؛ با این همه چنین نگرشی در میان مردم وجود دارد و کسی که از ثروت برخوردار است گمان میکند که خداوند به او توجه خاص داشته و او را تکریم کرده است و کسی که فقیر است مورد اهانت خداوند قرار گرفته و مورد تکریم او نیست. این در حالی است که از نظر قرآن، فقر و غنا آزمونی بزرگ از سوی خدا است تا بنگرد مردم چگونه عمل میکنند. لذا در برابر آزمون غنا میفرماید: فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ؛ اما انسان هنگامى که پروردگارش وى را مى آزماید و عزیزش مى دارد و نعمت فراوان به او مى دهد مى گوید پروردگارم مرا گرامى داشته است. (فجر، آیه ۱۵) پس این گونه نیست که نعمت و تنعم به معنای تکریم و فقر به معنای اهانت باشد.
۲- نقص در دین: از نظر اسلام حتی اگر فقر موجب کفر نشود، دست کم موجب میشود که شخص از نظر دینی در آن حد رشد نکند و از نظر اعتقادی سست و ناقص باشد و در اعمالش نیز کم بگذارد؛ زیرا بسیاری از اعمال عبادی ارتباط تنگاتنگی با مال و ثروت دارد. کسی که میخواهد حج بگزارد یا انفاق و صدقه دهد که از اعمال برتر عبادی است لازم است تا مالی داشته باشد؛ در حالی که فقیر، مالی ندارد تا این اعمال نیک و صالح عبادی را انجام دهد. از این رو، دین فقیر ناقص است. چنان که امیرمومنان علی(ع) میفرماید: لابنِهِ محمّدِبنِ الحَنَفیهِ: یا بُنَیَّ، إنّی أخافُ علَیکَ الفَقرَ، فَاستَعِذْ بِاللّه مِنهُ؛ فإنَّ الفَقرَ مَنقَصَهٌ للدِّینِ…؛ به فرزندش محمّد بن حنفیه-: فرزندم! من از فقر و نادارى براى تو بیمناکم. پس ، از آن به خدا پناه بر؛ زیرا که فقر باعث کاستى در دین است…( نهج البلاغه: الحکمهًْ ۳۱۹ منتخب میزان الحکمه: ۴۴۸)
۳- بیعفتی و بیحیایی: از نظر قرآن، فقر عامل بسیاری از بداخلاقیها و نابهنجاریها است؛ زیرا فقر موجب میشود تا فقیر گرفتار بیعفتی و بیحیایی شود که بنیاد و ریشه بداخلاقیها و نابهنجارهای اجتماعی است؛ چرا که از نظر اسلام حیا و عفت بنیاد اخلاق و هنجارها است و جایی که حیا و عفت نباشد نابهنجارها به جای اخلاق و هنجارها، مینشیند. خداوند در آیه ۳۳ سوره نور هشدار میدهد که فقیر ممکن است به سبب فقر به بیعفتی دچار شود و خود و جامعه را آلوده کند. از همین رو از فقیر میخواهد در شرایط فقر که ناتوان از انجام ازدواج و زناشویی است خود را گرفتار بیعفتی نکند و عفت پیشه کند. به هر حال، ریشه بسیاری از نابهنجاریهای اجتماعی به فقر باز میگردد و سفارش به عفت و حیا از آن روست تا اجازه داده نشود فقر، زمام امور شخص و جامعه را به دست بگیرد و جامعه را به سوی نابهنجاری و بیعفتی سوق دهد.
۴. دهشت عقل: عقل فقر گرفتار دهشت میشود و مدهوش میماند و نمیتواند آنچنان که باید و شاید عمل کند؛ زیرا احساس فقر روی باطن و ظاهر انسان اثر سوء به جا میگذارد که دهشت عقل یکی از آن آثار بد است. پس فقیر نمیتواند به درستی در امور تعقل کند و همواره گرفتار سرگشتگی است و نمیتواند تصمیم درستی بگیرد. امام علی(ع) میفرماید: فإنَّ الفَقرَ … مَدهَشَهًْ للعَقلِ ؛ زیرا که فقر باعث… سرگشتگى خرد است. (همان)
۵. مایه دشمنی: همچنین فقر موجب میشود تا میان افراد جامعه به جای روابط خوب، روابط بد جایگزین شود و کینه و دشمنی در رفتار ایشان نمودار شود. از این رو امیرمومنان(ع) میفرماید: فإنَّ الفَقرَ … داعیهًْ لِلمَقتِ ؛ به راستی که فقر … مایه کینه و دشمنى است. (همان)
۶. واکنشهای منفی جامعه: فقر موجب واکنشهای منفی از سوی جامعه میشود و حق و حقوق اجتماعی فقیر چنان که شایسته و بایسته است ادا نمیشود. امام علی(ع) میفرماید: به فرزند خـود حسن(ع) میفرماید: کسى را که در پى تحصیل خوراک روزانه خود است، سرزنش مکن؛ زیرا کسى که قُوت خود را نداشته باشد، خطاهایش بسیار است. فرزندم! آدم فقیر، حقیر است . سخنش خریدار ندارد و مقام و مرتبتش شناخته و دانسته نمىشود. فقیر اگر راستگو باشد، او را دروغگو مىنامند و اگر زاهد و دنیاگریز باشد، نادانش مىخوانند. فرزندم! هر که بهفقر گرفتار آید، به چهار خصلت مبتلا شود: به سستى در یقین و کاستى در خِرد و شکنندگى در دین و کمى شرم و حیا در چهره. پس، پناه مىبریم به خدا از فقر.( جامع الأخبار : ۳۰۰ / ۸۱۸ منتخب میزان الحکمهًْ: ۴۴۸) در این حدیث طولانی بسیاری از آثار زیانبار فقر بیان شده است که از جمله کم ارزشی نسبت به افراد فقیر است. همین نگرش باطل در جوامع بشری سد راه تعلیم و تزکیه بشریت بوده است و حتی موجب شده تا گروهی به کفر بگرایند و حاضر نشوند تا تن به آموزههای وحیانی دهند؛ زیرا وقتی افراد ثروتمند به فقیر نگاهی اهانتآمیز دارند و او را اشرار میدانند حاضر نیست تا به حق تن در دهد؛ چنان که اقوام پیشین به سبب این نگرش غلط تن به حق ندادند: فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَى لَکُمْ عَلَیْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ؛ پس سران و ثروتمندان قومش که کافر بودند گفتند: ما تو را جز بشرى مثل خود نمى بینیم و جز جماعتى از فرومایگان فقیر و ندار ما کسى تو را پیروى و شما را بر ما امتیازى نیست بلکه شما را دروغگو مى دانیم. (هود، آیه ۲۷) به هر حال، کسانی که خود را از نظر مالی برتر میبینند، به فقیران اهانت کرده و تحقیر میکنند و استهزا نسبت به آنان روا میدارند. (توبه، آیه ۷۹ و آیات دیگر).
۷. احساس مرگ و بیهودگی: کسی که فقیر است، گویی از زندگی و حیات طبیعی بهرهای نبرده است و به نوعی مرگ حقیقی دچار شده است؛ زیرا فقر اقتصادی موجب میشود تا گرفتار فقر فرهنگی و فکری شود و افکار و اندیشههای باطل در او تقویت شود و وقت خویش را به جای تعلیم و تزکیه نفس به فراهم آوری لقمه نانی بخور و نمیر صرف کند. از همین رو امیرمومنان علی(ع) فقر را مرگ حقیقی دانسته و میفرماید: الفَقرُ المَوتُ الأکبَرُ؛ فقر، مرگ بزرگ است. ( نهج البلاغهً: الحکمهً ۱۶۳) فقیری که گمان میکند مورد اهانت خداوند است به یک معنا خودش را مرده حقیقی میداند که هیچ رزق و روزی به عنوان انسان زنده به او نمیرسد و خداوند توجهی به او ندارد بلکه او را مردهای میداند که به حال خودش رها کرده است.
۸. فقدان حجت: فقیر خودش را در حالتی احساس میکند که نمیتواند حق مطلب را ادا کند و کسی حتی سخنان حکمیانه و بلندش را نمیشنود و نمیپذیرد؛ زیرا نوع رفتار مردم به فقیر به گونهای است که برای فقیر و سخنانش کمترین ارزشی را قایل نیستند. این واکنش مردم نسبت به فقیر موجب میشود که حتی زیرکان از فقیران نیز زبانشان از بیان حق بند بیاید و نتوانند مقاصد و مقصود خویش را بیان کنند. امام علی(ع) میفرماید: الفَقرُ یُخرِسُ الفَطِنَ عن حُجَّتِهِ؛ فقر ، زبان شخص زیرک را از بیان دلیلش، فرو مىبندد.( نهج البلاغه: الحکمه ۳ )
۹. غربت در میان خویشان: فقیر به سبب آنکه در شرایط سخت اقتصادی است، از سوی مردم و خویشان مورد توجه نیست و در میان خویشان و شهروندان و مردمش غریب است. امام علی(ع) درباره این تاثیر بد فقر میفرماید: والمُقِلُّ غَریبٌ فی بَلدَتِهِ؛ و آدم فقیر در شهر خود ، غریب است.(نهج البلاغهً: الحکمهً ۳) آن حضرت(ع) همچنین میفرماید: الفَقرُ فی الوَطَنِ غُربهً؛ فقر در زادگاه، غربت است.( نهج البلاغهً: الحکمهً ۵۶)
در آیات و روایات آثار زیانبار دیگری برای فقر بیان شده است که در اینجا به همین میزان بسنده میشود.
راهکارهای فقرزدایی از جامعه
در آموزههای قرآنی راهکارهای چندی برای درمان فقر بیان شده است که شامل راهکارهای موقت و مقدماتی و راهکارهای بنیادین و ریشهای است. در راهکارهای موقت، هدف، دادن ماهی و در راهکارهای بنیادین یاد دادن ماهیگیری است. در راهکارهای بنیادین به دو حوزه فرهنگی و اجتماعی از یک سو و نیز حوزه اقتصادی از سوی دیگر توجه میشود. بنابراین باید راهکارها را به سه دسته اصلی تقسیم کرد.
الف: راهکارهای فرهنگی و اجتماعی
از نظر قرآن نخستین گام برای فقرزدایی، تغییر فرهنگی و اجتماعی جامعه است؛ زیرا تا زمانی که جامعه به یک درک درست از حقیقت رزق الهی نرسد، نمیتواند به فقرزدایی اقدام کند.
از نظر قرآن، اصولی در رزق مطرح است که باید دانسته شود. از جمله مهمترین اصول در رزق میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. رزق مقدر: خداوند رزق را مقدر کرده است و این گونه نیست که از خزائن الهی رزق بیحساب و غیر اندازه نازل شود؛ بلکه رزق الهی مقدر و به اندازه نازل میشود.
۲. وسائط رزق: از نظر قرآن همه چیز در هستی در چارچوب اسباب نازل میشود و خداوند ابا دارد که جز از طریق اسباب، کارها جریان یابد. از این رو اسبابی را برای رزق قرار داده است که شامل امور بسیاری از جمله کار و تلاش انسان است. از قدیم گفته شده است: از تو حرکت از خدا برکت. به تعبیر قرآن: وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا؛ تنه درخت خرما را به طرف خود [بگیر و] بتکان تا بر تو خرماى تازه بریزد. (مریم، آیه ۲۵) به هر حال، هر کسی باید کار کند تا به رزق خویش دست یابد؛ اما باید توجه داشت که خداوند همان طوری که کار کردن و تلاش را اسباب رزق دانسته است، امور دیگری را نیز اسباب قرار داده است که در ادامه خواهد آمد. خداوند در آیه ۶۴ سوره مائده نگرش باطل یهودیان را گوشزد میکند. یهودیان بر این باورند که دستهای خدا بسته است؛ در حالی که دستهای خداوند برای انجام بخشش باز است؛ ولی اینکه مستقیم نمیدهد برای آن است که انسانها را بیازماید. خداوند در آیه ۴۷ سوره یس نقل میکند: وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ آمَنُواْ أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَآءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ؛ و هرگاه به آنان گفته شود: از آنچه خداوند روزی شما کرده بخشش کنید، کسانی که کفر ورزیدند به کسانی که ایمان آورده اند، میگویند: آیا به کسانی غذا دهیم که اگر خداوند میخواست خودش به آنها غذا میداد؟ شما در گمراهی آشکاری هستید.
۳. تقسیم روزی: از نظر قرآن روزی هر کسی از سوی خداوند مقدر و تقسیم شده و به او میرسد: آیا آنانند که رحمت پروردگارت را تقسیم مىکنند ما [وسایل] معاش آنان را در زندگى دنیا میانشان تقسیم کردهایم و برخى از آنان را از [نظر] درجات بالاتر از بعضى [دیگر] قرار دادهایم تا بعضى از آنها بعضى [دیگر] را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مى اندوزند بهتر است.(زخرف، آیه ۳۲)
۴. حق دیگران در روزی: از نظر قرآن، اموال، ملک شخص نمیشود، بلکه امانت در دست اوست. از همین رو خداوند در آیات بسیاری این تعبیر را دارد: مما رزقناهم؛ آنچه روزی ایشان کردیم. (نحل، آیه ۵۶؛ فاطر، آیه ۲۹) پس هر مالی رزق شخص است نه مال آن شخص؛ همچنین بر اساس اصولی چون وسائط رزق، روزی مقدر، تقسیم روزی و مانند آنها، گاه خداوند روزی برخی از افراد را در مال دیگری قرار میدهد. بنابراین، در هر مالی که نصیب کسی میشود، روزی دو گروه محروم و سائل نیز در آن قرار داده شده است. در حقیقت، هر مالی به طور مشاع شریکانی دارد که شامل گیرنده اولی مال و روزی و سائل و محروم است. پس این گونه نیست که همه مال، ملک طلق شخص باشد، بلکه بخشی از مال به شکل امانی در اختیار اوست و باید به صاحبان آن بدهد. این بدان معنا است که نباید صاحب مال، منتی بر صاحبان دیگر یعنی سائل و محروم بگذارد؛ بلکه با احترام مال را به دو صاحب دیگر برساند که شریک در مال او هستند. خداوند میفرماید: وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ؛ آن کسانی که در اموال ایشان حقی مشخص و معلوم برای سائل و محروم است. (معارج، آیات ۲۴ و ۲۵) همچنین در آیه ۱۹ سوره ذاریات میفرماید: وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ؛ و در اموالشان براى سائل و محروم حقى معین است. البته خداوند میتواند رزق هر کسی را مستقیم به دست او برساند؛ ولی گاه برای آزمون مردم رزق را در دست افراد دیگری قرار میدهد.
۵. آزمون الهی: از نظر قرآن، ثروت و فقر به معنای تکریم و اهانت نیست؛ بلکه آزمونی است که خداوند اشخاص را گاه از طریق ثروت و گاه از طریق فقر امتحان میکند. به فقیر نمیدهد تا میزان قناعت طبع و صبر و حلم او دانسته شود و به ثروتمند میدهد تا ببیند آیا حق محروم از فقیر و مسکین و نیز سائل را میدهد یا نمیدهد؟ به تعبیر قرآن در آیات ۱۵ تا ۲۰ سوره فجر، معلوم شود آیا این شخص دارا و ثروتمند یتیم نوازی میکند؟ آیا یکدیگر را با سبقت در اطعام کردن و رفتار نیک ، تشویق به اطعام مسکین میکنند؟ یا آنکه حق محروم و سائل که در مال ایشان قرار داده شده را میخورند و ظلم و ستم میکنند و به جمع آوری دیوانه وار مال میپردازند؟ و حلال و حرام را به هم میآمیزند.
در آیات قرآن اصول دیگری در ارتباط با مباحث مالی بیان شده که همه آنها به این نکته توجه میدهد اموال، امانتی از سوی خداوند برای رشد جمعی جامعه است و این گونه نیست که انسان آن را جمع کند تکاثر کند، بلکه باید برای رشد خویش و جامعه آن را صرف کند.
از نظر اسلام باید فقیران به ویژه کسانی را که عفت میورزند مورد توجه ویژه قرار داد و به آنان به دیده اکرام و تکریم نگریست و هرگز تحقیر نکرد تا گمان نبرند که خوار و ذلیل هستند و به کفر بگرایند؛ زیرا وقتی ظلم دیگری چون تحقیر را میبینند به خدا و خلق بدگمان میشوند.
در روایات اسلامی به مومنان و افراد جامعه هشدار داده شده تا رفتاری نیک با فقیران داشته و آنان را خوار و تحقیر نکنند؛ زیرا این گونه رفتار موجب خشم الهی میشود. رسولُ اللّه صلى الله علیه و آله و سلّم میفرماید: مَنِ استَذَلَّ مؤمِنا أو مؤمِنَهً أو حَقَّرَهُ لِفَقرِهِ أو قِلَّهِ ذاتِ یَدِهِ ، شَهَرَهُ اللّهُ تعالى یومَ القِیامَهِ ثُمّ یَفضَحُهُ؛ هر کس مرد یا زن مؤمنى را به سبب تهیدستى یا اندک بودن مال و داراییاش خوار شمارد یا تحقیر کند، خداوند متعال در روز قیامت او را (بدین کار زشتش) شهره و سپس رسوایش سازد. (بحار الأنوار: ج ۷۲، ص ۴۴، حدیث ۵۲؛ منتخب میزان الحکمه: ص ۴۵۲)
بنابراین، باید از نظر فکری و فرهنگی مردم را به این نکات و اصول توجه داد تا بتوان فقرزدایی از جامعه را به عنوان یک برنامه فراگیر و مفید و تاثیرگذار اجرایی کرد. البته کار فرهنگی و فکری هر چند مقدم است و باید گام نخست باشد، ولی این بدان معنا نیست که تا کار فرهنگی جامع انجام نشده نباید هیچ اقدامی کرد، بلکه باید همزمان با کار فرهنگی و فکری، برنامه اجرایی و عملی برای ساماندهی اقتصاد و فقرزدایی از طریق توزیع عادلانه ثروت عمومی انجام داد؛ زیرا دولت و نظام اسلامی ثروت عمومی در قالب انفال و زکات را در اختیار دارد که میتواند آن را برای فقر زدایی به کار گیرد.
ب: راهکارهای اقتصادی
در قرآن افزون بر کارهای فکری و فرهنگی، راهکارهایی برای فقرزدایی بیان شده که از جمله مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. توزیع عادلانه ثروت جامعه: یکی از مهمترین راهکارهای فقرزدایی که در آیات قرآن بیان شده است، توزیع عادلانه ثروت عمومی جامعه است. انفال و زکات و صدقات دیگر که در اختیار نهادهای نظام سیاسی ولایی است باید برای پر کردن شکاف طبقاتی و اصلاح وضعیت اقتصادی جامعه به کار گرفته شود. خداوند به صراحت میفرماید: آنچه خدا از [دارایى] ساکنان آن قریه ها عاید پیامبرش گردانید از آن خدا و از آن پیامبر [او] و متعلق به خویشاوندان نزدیک [وى] و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت کیفر است. (حشر، آیه ۷) در این آیه به صراحت هدف و فلسفه مصادره اموال به نفع نظام سیاسی ولایی را مدیریت و توزیع عادلانه اموال و بهره مندی عمومی دانسته است؛ زیرا از آنجا که برخی از اقشار جامعه از دسترسی به ثروت محروم هستند، نظام سیاسی با استفاده از اموال عمومی باید کاری کند تا ثروت و سرمایه به گونهای در گردش آید که همگان از جمله اقشار محروم و فقیر از آن بهرهمند شوند و آن را سرمایه کار و اشتغال خویش سازند. استفاده از سرمایه و ثروت عمومی جامعه باید به گونهای باشد که اشتغال زا باشد و فقیر و محروم را به توانایی مالی برساند که نیازهای خویش را برطرف کند. به نظر میرسد که این ثروت باید به گونهای هزینه شود که گردش ثروت در میان اقشار را به شکل عادلانه فراهم آورد. در حقیقت توزیع ثروت برای رسیدن به یک تعادل و عدالتی فراگیر است که همگان میتوانند در یک محیط مناسب به دور از فقر زندگی کنند و شکاف طبقاتی کاهش یابد.
۲.انفاق و صدقه: از آنجا که ثروت عمومی مانند انفال و فی نمیتواند به تنهایی شکاف طبقاتی را کاهش دهد، تاکید بر انفاق و صدقه میشود؛ زیرا وقتی هر کسی موظف باشد تا از هر مالی بخشی را به سائل و فقیر بدهد، میزان ثروت شخص چنان افزایش نمییابد که شکاف طبقاتی نابهنجار پدید آید. بنابراین لازم است که تنها به ثروت عمومی نظام ولایی تکیه نشود، بلکه با تشویق افراد به صدقات و انفاقات مالی، بستر همکاری و تعاون فراهم آید و روابط میان اقشار جامعه به سمت و سویی هدایت شود که نوعی تعادل در جامعه از نظر ثروت پدید آید. از همین رو در آیات قرآن بر صدقات و انفاق تاکید شده است. در برخی از آیات آمده است که انفاق و صدقات از اموال چنان باید ارزشمند باشد که شخص پس از نماز آن را اولویت نخست عمل صالح خویش قرار دهد. در قرآن آمده که وقتی پردهها کنار میرود و محتضر، مرگ را میبیند در مییابد مهمترین کار پس از نماز صدقه و انفاق کردن است و از همین رو خواستار تاخیر مرگ برای انجام این عمل بزرگ عبادی میشود.(منافقون، آیه ۱۰) همچنین دوزخیان میگویند که مهمترین اشتباه آنان در دنیا این بود که قیامت را باور نداشته و نماز نمیگزاردند و صدقات و انفاق و اطعام نداشتند. (مدثر، آیات ۴۳ تا ۴۷) خداوند با این بیانات بر آن است تا مردم را تشویق به انفاق و صدقات کند و این گونه فقرزدایی را در یک سطح کاهش داده و در نهایت از میان بردارد.
۳. اطعام فقیر و مسکین: البته پیش از آنکه فقرزدایی به شکل کامل انجام گیرد، باید فقیر و مسکین را زنده نگه داشت؛ بنابراین در برنامه کوتاه مدت باید به فکر اطعام فقیر و مسکین بود و نیازهای ابتدایی او را بر طرف کرد تا پس از آن برای فقرزدایی کامل و ریشهای برنامه را اجرا کرد. بنابراین ساخت مراکزی که تامینکننده خوراک و خوابگاه آنان باشد لازم و ضروری است تا به عنوان یک برنامه کوتاه مدت اجرایی شود.