خیانت دولتمردان و راهکار علاج آن

مسئولیتهای حکومتی، امانتهای الهی است که به دولتمردان واگذار شده است تا بر اساس وظایف، ماموریتها و اهداف تعیین شده، عمل کنند. این در حالی است که برخی از مسئولان در امانت خیانت میکنند و بر خلاف تعهدات و وظایف عقلی و نقلی رفتار مینمایند. این خیانتها نه تنها سازمانها را از کارآیی میاندازد، بلکه سد راهی بزرگ در تداوم و استمرار مشروعیت و مقبولیت سیاسی نظام اسلامی میشود و مردم را نسبت به اصل حکومت اسلامی و حاکمیت و کارآیی آن، به شک علمی و تردید عملی میکشاند. این گونه است که خیانت دولتمردان در یک نظام اسلامی نه تنها خیانت به نظام سیاسی، بلکه نسبت به اصل و اصول الهی آن و از مصادیق «صدّ سبیلالله» است.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای دینی به زمینههای بروز خیانت در میان مردم و بویژه دولتمردان اشاره کرده و راهکارهای درمان این رذیلت اخلاقی و اجتماعی را توضیح داده است.
زمینههای بروز خیانت
از نظر قرآن زمانی انسان در امانت خیانت میورزد که از نظر اعتقادی – اخلاقی دارای مشکل باشد؛ زیرا خاستگاه عمل از جمله عمل خیانت در امانت، به شاکله شخصیتی افراد باز میگردد(اسراء، آیه ۸۴) که بر اساس عقاید بنیادین ساماندهی و با اخلاق تثبیتسازی میشود. از همین رو وقتی فلسفه زندگی شخص بر اساس اصول اساسی اسلام و قرآن شکل گرفته و سپس با اصول اخلاقی، در سطوح عدالتی، احسانی و اکرامی تثبیت شده باشد، چنین شخصی هرگز خیانت نمیورزد؛ زیرا عقاید اسلامی و فضایل اخلاقی، او را به امانت داری در بدترین شرایط نسبت به بدترین افراد وادار میسازد؛ چرا که عدالت چنان در شخصیت و شاکله وجودی و هویتی او قوام و استحکام یافته که او را در مقام «قوامین بالقسط شهداء لله» قرار میدهد. چنین افرادی نسبت به خود بسیار سختگیر بوده و هرگز برای تامین خواستههای خود و خویشان از عدالتی کوتاه نمیآیند که قرار دادن هر چیزی در جای حقی است که خدا برای آن تعیین کرده که از جمله آنها حفظ امانت و صیانت از آن است. از این روست که خدا درباره مومنان واقعی میفرماید:؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، پیوسته به عدالت قیام کنید و براى خدا گواهى دهید ،هر چند به زیان خودتان یا به زیان پدر و مادر و خویشاوندان شما باشد؛ اگر یکى از دو طرف دعوا توانگر یا نیازمند باشد، باز خدا به آن دو از شما سزاوارتر است. پس، از پى هوس نروید که درنتیجه از حق عدول کنید؛ و اگر به انحراف گرایید یا اعراض نمایید، قطعا خدا به آنچه انجام مى دهید، آگاه است. (نساء، آیه ۱۳۵)
از این آیه به دست میآید که شرایط متفاوت افراد و نقشهای آنان نباید عامل عدول از اقامه عدالت باشد، بلکه باید هر چیزی را به جای خود قرارداد یا بازگرداند. همچنین نباید از زاویه امتیازات اجتماعی به مسئله عدالت نگاه شود یا بر اساس خویشاوندی ومنافع و مصالح آنان یا ثروت و فقر یا عواملی از این دست در مقام عمل رفتار گردد.
از نظر قرآن عدالت چنان در شخصیت و هویت وجودی مومنان واقعی نفوذ کرده که نه تنها ملکه فضیلتی این افراد بلکه مقوم ذاتی آنان شده است. از این رو حتی در برابر دشمن نیز از حق عدول نمیکنند و هیچگونه خیانتی نمیورزند، بلکه حق و حقوق دشمنان را در سایه سار عدالت مراعات میکنند و به اقامه عدالت قیام مینمایند؛ زیرا بر این باورند که اگر نماز و روزه موجب کسب تقوا است؛ بیگمان عدالت نزدیکترین راه کسب تقوای الهی و سعادت دنیوی و اخروی است؛ چنانکه خدا در این باره میفرماید:اى کسانى که ایمان آوردهاید براى خدا به عدالت و اقامه داد و عدل برخیزید، و در مقام عمل به عدالت که شهادت دهید؛ و البته نباید دشمنى گروهى شما را بر آن دارد که عدالت نکنید؛ عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است؛ و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام مىدهید، آگاه است. (مائده، آیه ۸)
بر این اساس میتوان گفت که عقاید و اخلاق دو عامل اصلی ساخت شاکله شخصیتی هر انسانی و مهمترین عناصر در رفتار و عمل انسان است.
از نظر قرآن، کسانی که از نظر اعتقادی ضعیف یا بیاعتقاد به خدا و قیامت هستند، در برابر شهوات نفسانی مقاومتی نداشته و تن به خواستهها و شهوات نفسانی میدهند و در مقام عمل به فجور میپردازند و خطوط قرمز شریعت را نادیده میگیرند که عقل سلیم و نقل وحیانی آن را بیان کرده است.(قیامت، آیات ۱ تا ۵)
به سخن دیگر، نفس انسانی اگر در حالت اعتدال و استوای ذاتی و فطری خویش باقی نماند و با فجور، دفن شود(شمس، آیات ۷ تا ۱۰)، آنچه در نفس ظهور و تجلی مییابد، قوای شهوانی و غضبانی است. این گونه است که نفس به جای آنکه نفس لوامه و سرزنشگر نسبت به کارهای بد و زشت و رذایل باشد، به کارهای بد و زشت و رذایل فرمان میدهد و انسان را به کارهای زشت وادار میسازد که از جمله آنها خیانت در امانت است.(یوسف، آیات ۵۲ و ۵۳)
خدا در قرآن، به این نکته اساسی و مهماشاره میکند که افرادی که از خدا شرم و حیا نمیکنند، از روحیه خیانتکاری برخوردار هستند و ظرفیت آنان برای خیانت بالا است. اینان از ترس مردم آشکارا خیانت نمیکنند، بلکه خیانتهای آنان پنهانی است؛ زیرا بر این باور نیستند که خدا آنان را میبیند و اعمال ظاهر و باطن و نیتهای نهان آنان نیز در برابر خدا آشکار است و خدا علیم است و همه چیز را میبیند.(نساء، آیات ۱۰۷ و ۱۰۸؛ علق، آیه ۱۴)
کسی که از خدا حیا کند و خود را در محضر خدا بداند، هرگز خیانتی آشکار و نهان نخواهد داشت؛ زیرا اگر چیزی از چشم مردمان نهان باشد، از محضر خدا که دور نیست و هر کاری در محضر خدا انجام میشود. پس خیانتکاران از نظر اعتقادی با مشکل مواجه هستند. این بدان معناست که اصولا افرادی چون ظالمان، خائنان، پیمان شکنان، بیوفایان و دروغگویان هیچ اعتقادی به خدا ندارند، یا گرفتار ضعف ایمان هستند. و در این راستا مسئولانی که خیانت میورزند از گروه منافقان و سست ایمانها خواهند بود.
همانطوری که دلبستگی به مال و فرزند و خویشان موجب خیانت ورزی میشود، دشمنی و حس انتقام جویی نیز موجب میشود تا افراد بشدت به خیانت گرایش یابند و شخصیت آنان به شکلی قوام یابد که خیانت در آن ملکه و مقوم ذات شود.(حج، آیه ۳۸)
همچنین خدا در قرآن بیان میکند، کسانی که در مسائل شرعی درست عمل نمیکنند و در حقیقت نسبت به امانت بزرگ الهی یعنی اسلام، کوتاهی میکنند از این ظرفیت برخوردار هستند که در مسایل اجتماعی نیز خیانت ورزند و در مقام کارگزاری و مسئولیتهای اجتماعی- سیاسی امانتداران خوبی نباشند.(انفال، آیه ۲۷)
پس اگر بخواهیم در یک عبارت کوتاه زمینههای خیانتورزی را بیان کنیم باید به ضعف اعتقادات اسلامی، بداخلاقی، بیحیایی، شهوتپرستی، هواپرستی، سستی و تساهل در اقامه احکام الهی و مانند آنهااشاره کنیم که بستری برای ایجاد روحیه و رویه خیانت در
افراد میشود.
خیانتهای مسئولان به مردم و رهبران
بر اساس آنچه گذشت، میتوان نتیجه گرفت که خیانتهای مسئولان به مردم و رهبری به سبب شاکله شخصیتی آنان است که فاقد عقاید و اخلاق اسلامی الهی است. برخی از مسئولان که خود گرفتار رذیلت خیانت هستند، حتی افراد معصوم و پاک را متهم میکنند که آنان نیز اهل خیانت هستند؛ زیرا «کافر همه را به کیش خود پندارد». از همین رو این افراد حتی به پیامبر مکرم اسلام(ص) تهمت خیانت در امانت میزدند و میگفتند که پیامبر(ص) در اموال جنگی خیانت ورزیده است.(آل عمران، آیه ۱۶۱؛ مجمع البیان، ج ۱- ۲، ص ۸۷۲)
از آنجا که خیانتکاری در مسئولان میتواند آسیبهای جدی به نظام اسلامی و حتی اصل اسلام وارد سازد، خدا در قرآن به پیامبر(ص) فرمان میدهد که باید راهکارها و ابزارهایی برای جلوگیری و ممانعت خیانت به مردم به کار بگیرد تا امکان خیانت برای کارگزاران و مسئولان فراهم نشود یا خیانتکاران جرات خیانت نکنند.
از نظر قرآن، هوشیارى و اقدام رهبرى جامعه اسلامى علیه خیانتکاران، به مجرد احتمال وقوع خیانت لازم و ضروری است تا این رفتار به یک رویه نهادینه شده در کارگزاران در نیاید.(انفال، آیه ۵۸)
بر اساس شأن نزول آیه ۲۸ سوره انفال(مجمع البیان، ج ۳ – ۴، ص ۸۲۳ – ۸۲۴) برخی افرادی که اخبار امنیتی را در دست دارند که بیگمان جزو کارگزاران و مسئولان نظام اسلامی هستند، به سبب گرایشهای شهوانی و دلبستگی به مال و فرزند، گرفتار خیانتهای بزرگ میشوند. امروز نیز بسیاری از خیانتها از سوی مسئولانی انجام میشود که گرفتار چنین دلبستگیهایی هستند و فرزندانشان در کشورهای بیگانه سکنی دارند.
کسانی که عهدشکنی میکنند، خائنان بزرگی هستند؛ زیرا اصول فطری را نادیده گرفته و اصل اخلاقی را زیر پا گذاشتهاند.(انفال، آیه ۵۶) پس باید گفت مسئولانی که وعده و قول و قرارهایی را در هنگام انتخابات یا در شرایط دیگر میدهند سپس بر خلاف آن عمل میکنند، به عنوان عهدشکنان خائن شمرده میشوند؛ زیرا به عهد و قول و قرار و وعدههایی که دادهاند، خیانت ورزیدهاند.
درمان بیماری خیانت و ممانعت از آن
همان طوری که باید به ممانعت از خیانت با بهرهگیری از ابزارها و راهکارهای مناسب قانونی و بهرهگیری از ناظران، قوانین سختگیرانه، مجازات سخت خیانتکاران و مانند آنها اقدام کرد و با هوشیاری و ارزیابی دقیق عملکردها از اقدامات خیانتکارانه برخی از مسئولان جلوگیری به عمل آورد(انفال، آیه ۵۸)؛ همچنین باید به درمان خیانت به عنوان یک بیماری اخلاقی- اجتماعی اقدام کرد.
برخی از افراد همانند ظالمان تا زمانی که زور و قدرت نباشد، از خیانتورزی دست بر نمیدارند. بنابراین، نمیتوان تنها به نظارت ساده بسنده کرد، بلکه باید اعمال زور و قدرت نسبت به خیانتکاران داشت تا هم آنان تنبیه شوند و هم دیگران جرات خیانت نکنند.(آل عمران، آیه ۷۹) از قدیم گفتهاند: تا نباشد چوبتر فرمان نیاید گاو خر. این افراد خائن از نظر قران از مقام انسانی ساقط شدهاند و به جرگه چارپایان درآمدهاند؛ از همین روست که از آنان به «کالانعام، بل هم اضل؛ یعنی چارپایان بلکه پستتر از آنان» باید یاد کرد.(اعراف، آیه ۱۷۹)
به سخن دیگر، کسانی که روحیه و رویه خیانت دارند، تنها با موعظه و نصحیت به راه نمیآیند، و تغییر رویه نمیدهند، بلکه باید با آنان به سختترین روش برخورد کرد و با مجازات سخت در دنیا آنان و دیگران را از هر گونه خیانت پشیمان کرد. امیرمومنان علی(ع) میفرماید: فاتق الله! و ارْدُدْ إلى هؤلاءِ القوم أموالَهُم.. فإنَّکَ إنْ لمْ تفعلْ، ثم أمْکَننی اللهُ منکَ، لَأُعْذِرَنَّ إلى الله فیکَ و لأضْرِبنَّکَ بسیفی الذی ما ضربتُ به أحداً، الاّ دَخَل النارَ؛ از خدا بترس و اموال بیتالمال را- که از این مردم بوده- به آنان بازگردان. اگر اموال به غارت رفته بیت المال را برنگردانى و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را کیفرى خواهم کرد که نزد خدا، عذرخواه من باشد و با شمشیرى تو را مىزنم که به هر کس زدم، وارد دوزخ شد.(نهجالبلاغه، نامه۴۱)
آن حضرت همچنین در نامه بیستم- که خطاب به زیاد بن ابیه، جانشین عبدالله بن عباس، والى بصره، نوشته شده- او را از خیانت بر بیتالمال برحذر مىدارد و مىنویسد: و إنّی اُقْسِمُ باللهِ قَسَماً صادَقاً، لئِن بَلَغَنی أنّکَ خُنْتَ مِن فی ءِ المسلمین شیئاً صغیراً أوْ کبیراً، لَأَشُدَّنَّ علیکَ شَدَّهًْ تَدَعُکَ قلیلَ الوفر، ثقیلَ الظَهْرِ ضئیلَ الأمرِ؛ همانا من، به خدا سوگند مىخورم که اگر به من گزارش کنند که در بیتالمال، خیانت کردى، کم و یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کمبهره شده و در هزینه عیال، درمانده و خوار و سرگردان شوى.
تساهل و تسامح و مدارا با خیانتکاران بویژه در میان مسئولان و کارگزاران نه تنها خدمت به مردم نیست ، بلکه حتی خدمت به خود آنان نیست؛ زیرا خیانت آنان موجب میشود که در یک فرآیندی همه مردم از جمله خود آنان از فواید امانت بیبهره شوند و اعتماد عمومی سلب شود و مردم دیگر به هم اعتماد نکنند و کارها و تعاملات در میان آنان سختتر شود. در حقیقت چنین روحیه و رویه خیانت پیشگی در افراد بویژه کارگزاران و مسئولان نظام اسلامی، هم موجب خواری و ذلت آنان در دنیا میشود و هم اعتماد مردم را از نظام و مسئولان سلب میکند.
امیرمومنان على(ع) در نامه بیست و ششم، ضمن بیان برخى از سفارشها براى مأموران مالیاتى، درباره خیانت به بیت المال، مطالبى را گوشزد کرده است. آن حضرت، خیانت به بیتالمال را مساوى با خیانت به امت اسلامى دانسته و گفته است: إنَّ أعظمَ الخیانهًْ خیانهُ الأُمَّهًْ و أفْظَعُ الغَشِّ غِش الأئمهًْ.. مَنِ استهان بالأمانهًْ و رَتَعَ فی الخیانهًْ و لمْ یُنَزَّه نَفْسَهُ و دینَهُ عنها، فقد أحَلَّ بنفسه الذلَّ و الخِزْیَ فی الدنیا و هو فی الآخرهًْ أذلّ و أخزى؛ همانا، بزرگترین خیانت، خیانت به ملت و رسواترین دغلکارى، دغل بازى با امامان است…کسى که امانت(بیتالمال) الهى را خوار شمارد و دست به خیانت آلوده کند و خود و دین خویش را پاک نسازد، درهاى خوارى را در دنیا به روى خود گشوده و در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود.
منذَر، پسر جارود عبدى، از قبیله عبدالقیس بود. امیرمومنان او را به بخشدارى منطقهاى از کشور اسلامى، منصوب کرد و لکن او، به بیتالمال خیانت کرد و با بذل و بخششهاى بىحساب و کتاب به دوستان و خویشان، بیتالمال را غارت کرد. این خبر به امام على(ع) مىرسد. آن حضرت در نامهاى تند، ضمن توبیخ و عزل، او را احضار مىکند. آن حضرت(ع) مینویسد: و لئنْ کان ما بلغنی عنکَ حقاً، لَجَمَلُ أهلِکَ و شِسْعُ نَعْلِکَ، خیرٌ منکَ و مَنْ کان بصفتک فلیس بأهلِ أنْ یُسَدَّ به ثَغرٌ أوْ یُنْفَذَ به امر، أوْ یُعلى له قدرٌ، أوْ یشْرَکَ فی أمانَهًْ، أوْ یُؤمَنَ على جبایِهًٍْ!فأقْبِلْ إلىَّ حینَ یصلُ إلیک کتابی هذا. إنْ شاءِالله؛ اگر آنچه به من گزارش رسیده، درست باشد، شتر خانهات و بند کفش تو، از تو، باارزشتر است. و کسى که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسدارى از مرزهاى کشور را دارد و نه مىتواند کارى را به انجام رساند، یا ارزش او، بالا رود، یا شریک در امانت باشد و یا از خیانتى دور ماند. پس چون این نامه به دست تو رسد، نزد من بیا. ان شاءالله.
از نظر قرآن بهترین کار برای تغییر رفتار آن است که عقاید این افراد تغییر یابد تا امکان تغییر روحیه و به دنبال آن تغییر رویه فراهم شود.
خدا در قرآن بیان میکند که اعتقاد به احاطه علمی خدا نسبت به افراد و کارهایشان(نساء، آیات ۱۰۷ و ۱۰۸)، اعتقاد به ناکامی و عدم دستیابی به موفقیت در صورت خیانت(یوسف، آیه ۵۲)، اقامه برهان و امداد غیبی الهی(یوسف، آیه ۲۴) ، ایجاد و تقویت تقوای الهی در افراد(آل عمران، آیات ۷۵ و ۷۶) ، توجه به پاداش الهی در دنیا و آخرت(انفال، آیات ۲۷ و ۲۸)، شرم از خدا(نساء، آیات ۱۰۷ و ۱۰۸) بهرهمندی از رحمت خاص الهی(یوسف، آیات ۵۲ و ۵۳) و کسب عصمت(همان) از مهمترین عوامل تغییر نگرش و روحیه و رویه افراد خواهد بود که از خیانت به امانتداری میرسد.